نون شب ....

نون شب از همه چی توی این دنیای پر هیاهو مهم تره که که بعضی ها بخاطرش هر کاری می کنن.تا شب خوب بخوابن ...!!!

نون شب ....

نون شب از همه چی توی این دنیای پر هیاهو مهم تره که که بعضی ها بخاطرش هر کاری می کنن.تا شب خوب بخوابن ...!!!

یک حرف

به کمی سبکسری نیاز داری تا از زندگی لذت ببری و به کمی شعور تا ازلغزش ها بپرهیزی،همین کافی است.

Jirandeh رصد امام زاده حنفیه

وای ساعت 4.5 راه افتادیم 3تا مینیبوس اونم چه مینی بوسایی
توپ
خلاصه رفتیم توراه 3بار واستادیم 4بار


اومدیم به سایت رصدی رسیدیم
تلسکوپ و وسائل رو بره کردیم بچه های دانشگاه گیلان با ما بودن
کمی شام خوردن آسمون بد نبود کمی ابری بود
با تلسکوپ چند تا جرم دیدیم تا هوا ابری شد
رفتیم شام خوردیم
باروون گرفت چه باروونی اجب شبی بوداااااا

این وستی 2 تا از .... ها رفتن بالای کوه شیتونی کردن
منم رفتم تو چادر سرم داشت میترکید
با رون گرفت و باز هوا خوب شد
منم رفتم بیرون داشتم طرح (ام 42) رو میکشیدم که رفت پشت ابر
واییییییییی
یه 1 ساعتی هوا خوب بود تا اینکه ابر همه جارو گرفت
نیم ساعت واستادیم دیگه می خواستیم برگردیم رشت که هوا باز شد
یه کم رصد کردیم و بابک توضیح میداد برای بچه ها
یکی از بچه ها که خودش میدونه کیه رفت لب پرت گاه منم چون میترسیدم رفتم بهش گفت بیا اینور
گفت تو برو من الان میام
منم رفتم 10 دیقه بعد بابک رفت دنبالش ولی نبود
منم رفتم همون جایی که قبلا بود ولی نبود هرچی گشتم
خلاصه یه بسیج درست کردیم همه جارو گشتیم حتی رفتیم تو دره هم رفتیم من دیگه خیلی نگران بودم
امدیم بالا یه سری رفتن تو جاده بابک هم اومد کمک کنه سوپو پخش کنن منم رفتم لبه پرتگاهو بگردم که یه هو دیدم
بله یه گوشه رو زمینه سری بچه هارو صدا کرم تا یه تکونی بهش دادن و سریع رسوندنش دکتر ولی من موندم تون تون
تلسکوپ و چادر و .... جمع کردم
بعد بچه های دانشگاه گیلان میخواستن بومنن هوا روشن بشه بعد ماهم موندیم هوا روشن شد راه افتادیم
رفتیم اوناهم رفتن سرم وصل کردن و تو مسجد منطزر ما شدن ماهم رفیت و از اونجاهم اومدیم رشت
این مختصری از اتفاقات بود خیلی بیشتر بود
5 دقیقه بعد هوا خوب شد !!!

این مسافرت!!!

بعد این همه وقت اومدیم مسافرت که دلم وا شه ولی اینجا تنهام ولی بدکم نبوداااا

تو راه خوش گذشت وحشتناک

اینم عکس خودم یواشکی گرفتم حلی داد آخه نمیزاشتن عکس بگیریم

 

 

من اومدم

سلام بازم بعد یه ترم اومدم

تو این مدت خیلی اتفاقا برام افتاده که بضی خوب و بعضی بدن

امید وارم همه همیشه همه حا خوب باشن !!!!‌

میخوام همین الان شعر بگم !!!!!!

بهاریست و من

در فکر زمستون ام و توو بارون

پاهامو کجا میزارم

آخخه خیسه خیسم

به دنبال سر پناهی

کناری قاصدکی دیدم

 تو بارون زودی اونو چیدم

فوتش کردم و آرزو

و......

 

سلام

دوباره این بهارم داره میره ووو

تابستون میاد

و وقت امتحانا

ولی من بهترم

آهی ....

آهای آهای

دلم بازم خیلی گرفته میخوام دادبزنم ولی کسی نیست

صدام رو بشنوه آخه

بعده این همه ........

زندگی .....

ازش چی فهمیدی ؟ ها ها !!!

زندگی یعنی رود

زندگی یعنی سود

زندگی یعنی هیچ

زندگی یعنی پیچ

اونم چه پیچی

یه پیچ که آدم توش گم میشه

اگه مواظب نباشی.....

دیگه هیچی ...

داااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد

اینم دادم بووود که نفصش بیشترش تو دلم بود.