نون شب ....

نون شب از همه چی توی این دنیای پر هیاهو مهم تره که که بعضی ها بخاطرش هر کاری می کنن.تا شب خوب بخوابن ...!!!

نون شب ....

نون شب از همه چی توی این دنیای پر هیاهو مهم تره که که بعضی ها بخاطرش هر کاری می کنن.تا شب خوب بخوابن ...!!!

سوره شمس محسن نامجو

اعتدال: در تمام متن این نامه که ‏"محسن نامجو"‏، خود، آن را "ندامت‌نامه" خوانده، ندامت، صداقت، صراحت و شجاعتِ این خواننده، "بعد از آن اشتباه"، موج می‌زند، لذا شایسته است دلسوزان جامعه قرآنی مراقب افراد و جریان‌های سیاست بازِ فتنه‌گری که برای تخلیه عقده‌های فروخورده سیاسی و مطرح کردن وجود ناچیزخود، از هر فرصتی برای ایجاد تشنج و بلوا در جامعه اسلامی استفاده می‌کنند باشند و عذر تقصیر او را بپذیرند و اجازه ندهند این موضوع به یک مسئله سیاسی تبدیل شود. 
به گزارش اعتدال، "محسن نامجو" در یک اقدام بایسته، پسندیده و شایسته، طی نامه‌ای، از از مادرش، مراجع عظام و ملت اسلام و ایران شجاعانه و صادقانه، برای انتشار قطعه موسیقی‌اش که در آن به قرآن توهین شده عذرخواهی کرد.
یک روز قبل از انتشارِ عذرخواهی نامجو که خود صادقانه آن را "ندامت نامه"؛ خوانده است، سایت شیعه آنلاین به نقل از رجانیوز، بیانیه‌ای را مخابره کرده است که تهیه کنندگان آن نهایت سوء استفاده سیاسی را کرده و به هیچ روی رعایت ادب نکرده  و با کمال خودخواهی، خود را "پرچمدار جنبش دانشجویی مسلمان" معرفی کرده‌اند.
آنچه از این به اصطلاح بیانیه برمی‌آید این است که اولا: تهیه کنندگان آن یا بسیار خام و ناپخته‌اند و یا اینکه این بی‌ادبی در کلام از سر عمد و با قصد سوء استفاده‌های سیاسی و به منظور ایجاد تنش و تشویش در افکار عمومی به کار گرفته شده است.
ثانیاً: این افراد بیش از آنکه دلشان به حال اسلام و قرآن سوخته باشد، دنبال بدست آوردن فرصتی برای مطرح کردن خود بوده‌اند و الاّ اینچنین خود را "پرچمدار جنبش دانشجویی مسلمان" معرفی نمی‌کردند.
محسن نامجو از خواننده‌های گمنامی که چندی پیش آیاتی از ‏قرآن را در اجرای یک قطعه موسیقایی بکارگرفته بود و موجب واکنش‌هائی و اعتراض بحقّ جامعه ‏قرآنی شد و عباس سلیمی از قاریان پیشکسوت ، رسماً از او شکایت کرد، روزگذشته در یک اقدام پسندیده و شجاعانه طی نامه‌ای رسماً، از ملت اسلام و ایران عذرخواهی کرده و نکاتی را نیز متذکر شده است. ‏

متن کامل این نامه بدین شرح است: ‏

‏"به نام خدا ‏
بنده، محسن نامجو، طی این نامه بدون ذکر هیچ مقدمه‌ای بابت تبعات اجتماعی که تجربه شخصی و خصوصی‌ام ‏این‌گونه در پی داشته، به طریق زیر رسما عذرخواهی می‌کنم: ‏
‏1. ابتدا از وجود مبارک و مقدس مادرم، که اولین معلم قرآن من در سنین کودکی بود و خوشبختانه هیچگاه قطعه ‏موردنظر را نشنیده است تا برای همیشه از من ناامید شود. ‏
‏2. از تمام مراجع عظام و بزرگان دینی کشورم که می‌دانم از مدتی پیش توسط عده‌ای از غرض‌ورزان ‏CD‏ بنده ‏به سمع و نظرشان رسیده است و خاطرشان را آزرده کرده است. ‏
‏3. رسمی‌ترین عذرخواهی من از تمام ملت مسلمان، به‌ویژه در کشور عزیزم ایران می‌باشد. ‏
اما بعد از این عذرخواهی رسمی که امیدوارم صمیمانه و صادقانه مورد قبول واقع شود، خیلی کوتاه چند نکته را ‏برای رفع سوء‌تفاهمات ذکر می‌کنم: ‏
‏1. برادر ارجمند جناب آقای سلیمی در قسمتی از متن اولیه شکایتشان ذکر کرده بودند که این قطعه در سایت متعلق ‏به نامجو یافت شده. آقای سلیمی عزیز، من بزرگترین ضرر و زیان را از طریق سایت‌های اینترنتی که هیچ‌کدام ‏متعلق به من نیست دیده‌ام و چندین‌بار برای پخش شدن غیرقانونی کارهایم توسط مخاطبان ناشناس، مجبور به ‏توضیح رسمی یا غیر رسمی شده‌ام. باور کنید که نه من و نه حتی مراجع دولتی نمی‌توانند روی این سایت‌های ریز ‏و درشت کنترل داشته باشند. هنوز هم تمام هستی و نیستی ما با قیمت 3800 تومان در بعضی از این وب‌سایت‌ها ‏به فروش می‌رسد و سودش در جیب عده‌ای ناشناس می‌رود، بدون اینکه کسی فکر کند که این حاصل سال‌ها زندگی ‏و دریافت‌های حقیر بوده است. ‏
برادر عزیز تنها سایت رسمی متعلق به بنده که بعد از دانشجو شدنم در کشور اتریش تاسیس شده است با آدرس ‏www.mohsennamjoo.at‏ می‌باشد که هرگونه خطایی در آن مشاهده شود، مسئولیت آن مستقیما متوجه بنده ‏خواهد بود. می‌توانید خودتان ببینید و قضاوت کنید. ‏
‏2. همیشه برایم سخت بوده است که از کارهای انجام شده به‌ویژه در راستای محتوای مذهبی و اسلامی صحبت ‏کنم. اما خواهش می‌کنم از نظر دور ندارید که من یک مسلمان‌زاده‌ام و هیچ‌گاه خود را در حدی نمی‌دانم که با ‏مقوله‌ای در سطح اعتقادات یک ملت شوخی کنم. ‏
بنده در حال حاضر روی 2 دعا از کتاب مفاتیح‌الجنان ملودی‌های مذهبی ساخته‌ام. همچنین 3 ملودی مختلف ‏متناسب با کلام اذان آماده ضبط و انتشار دارم که هر کدام از آن‌ها اگر خدا بخواهد می‌تواند برای روح ملت ‏مسلمان ایران، مانند اذان مرحوم موذن‌زاده تا چند سال به یادگار بماند. از باقی فعالیت‌ها چیزی نمی‌گویم تا بیش از ‏این حمل بر ریا نشود. اما فقط این را اضافه می‌کنم که هیچ‌کدام از جریان‌های گذرای روزگار نمی‌تواند مرا در ‏اصولی که به آن پایبندم متزلزل کند. سه روز بعد از نوشتن این ندامت‌نامه قرار است در سانفرانسیسکو و چند شهر ‏دیگر کشور آمریکا روی صحنه بروم اما حلقه "وان یکاد"ی که مادرم برایم خریده است را چه این‌جا و چه در هر ‏جای دیگر بر گردن دارم. باور کنید اگر پای ماجراجویی و مطرح کردن خویش در میان باشد می‌توان از ‏شکایت‌هایی این چنین، استفاده کرد و کار اقامت همیشگی در خارج از ایران را به سامان رساند، اما خداوند شاهد ‏است که دوری از ایران برایم مرگ مسلم است. ‏
قبلا هم اقدام من به‌خاطر شرکت نجستن و قبول نکردن دعوت گروه‌های سیاسی خارج از کشور، توسط مراجع ‏دولتی کشورم پس از بازگشت، مورد تقدیر واقع شده است. این پرگویی‌ها را اضافه کردم که بیرون بودنم از ایران، ‏حمل بر سوءاستفاده یا خدای ناکرده موضع‌گیری در قبال ملت ایران و اعتقادات آنان نشود. چرا که اگر ایران ‏اسلامی را نفی کنم یعنی بیش از 30 سال هوایی را که استشمام کرده‌ام نفی می‌کنم، یعنی مشخصا خودم و تمام ‏ریشه‌هایم نفی شده است و من چنین بی‌بته نیستم. ‏
‏3. اما در آخر، علاوه بر تشکر از لحن دوستانه شما، در ادامه جوابیه برادرم اضافه می‌کنم که هیچ‌گاه و به هیچ ‏دلیل، من نه قصد اشاعه چنین قطعه‌ای را داشتم و نه تا جایی که توانایی‌ام رسیده اجازه آن‌را به کسی داده‌ام. برادر ‏عزیز، شما خودتان قضاوت کنید، مگر کدام ما ضامن پاسخگویی به تمام تجربیاتی که در خلوتی شخصی‌ و منزلی ‏شخصی، انجام می‌دهیم هستیم؟ این جهنمی است که دنیای رسانه برای ما ایجاد می‌کند و سوءتفاهمی به این بزرگی ‏را موجب می‌شود. ‏
حدود 3 سال از ضبط این تجربه نامیمون می‌گذرد و اینکه اخیرا به گوش شما رسیده است، نشان‌دهنده آن است که ‏در تمام این 3 سال دوستان یا حتی دشمنان من که کپی این قطعه به دستشان رسیده است، برای رعایت حریم ‏مسلمانی از نشر آن در جامعه جلوگیری کرده‌اند. ‏
آن سایت اینترنتی که اخیرا موجب پخش این قطعه شده است، نه متعلق به من، بلکه سایتی به نام "توکیل" و زیر ‏نظر فردی به نام "بهروز جوانمرد" است، که این شخص کاملا برای من ناشناس است و حدس می‌زنم که با این ‏کار بیشتر از اینکه دلش برای مسلمانی بتپد، سعی در خراب کردن نام و وجه بنده کمترین را داشته است. ‏
آقای سلیمی عزیز، بدین‌وسیله خواهش می‌کنم بعد از دریافت این عذرخواهی رسمی که رو به تمام ملت ایران ‏می‌باشد، تا آن‌جا که ممکن است شما هم با مراجعه به آن "ناجوانمرد" از اشاعه بیشتر جلوگیری فرمایید، باشد که ‏روزی من شکایت رسمی‌ام را از آن‌ آقا به مراجع تسلیم کنم. این درست مثل این است که کسی خدای ناکرده با ‏دوربینش سر در شخصی‌ترین حریم‌های زندگی خصوصی من و شما کند. ‏
خداوند همه ما را در قرارگیری در راه راست و جبران اشتباه گذشته یاری کند. ‏

با احترام؛ محسن نامجو؛ ‏1سپتامبر 2008 - سانفرانسیسکو" ‏ 


 

اینم آهنگش برا دانلود

با یک نابغه ملاقات کردم

امروز در قطار با یک نابغه ملاقات کردم
تقریبا شش ساله
کنار من نشسته بود
همان طور که قطار در امتداد ساحل حرکت می کرد
اقیانوس را دیدیم
او به من نگاه کرد و گفت:
اصلا قشنگ نیست
و من اولین بار بود که این را می فهمیدم

پرده نمایش

پرده ی پر اجراترین نمایش موزیکال تاریخ پائین افتاد
بعضی می گویند بیشتر از صد بار تماشایش کرده اند
افتادن آخرین پرده را در اخبار تلویزیون دیدم
تمام آن دسته های گل و هلهله ها و اشک ها
و سر آخر درودی رعدآسا
من هرگز این نمایش را ندیدم
ولی می دانم که حتی اگر به تماشایش می رفتم
تا پایان تاب نمی آوردم
احتمالا حالم را به هم می زد
باور کنید دنیا و مردم و سرگرمی های هنری شان
هیچ ربطی به من ندارند
ولی بگذار مردم به دیدن تک تک این نمایش ها بروند
چون باعث می شود دور و بر خانه ام پیدایشان نشود
و به خاطر این کارشان
درود آتشینم بر آن ها 


 

اشعار از کتاب سوختن در آب غرق شدن در آتش با ترجمه ی پیمان خاکسار (نشر چشمه) انتخاب شده اند. 

امتحان

موقع امتحاناس خیلی در گیری زیاد شده

ولی نمیدونم چرا تموم نمیشه ه ه ه ه ه ه ه ه ه  آخه ه ه ه ه ه ه

اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی...

Entry for May 25, 2008 magnify

اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختره لبخندی زد وگفت ممنونم.تا اینکه یه روز اون اتفاق افتاد.حال دخترخوب نبود...نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود...دختره با خودش می گفت:می دونی که من هیچ وقت نمی ذاشتم تو قلبتو به من بدی وبه خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات؟..حتی برای دیدنم هم نیومدی..شاید من دیگه هیچ وقت زنده نباشم..آرام گریست ودیگر هیچ چیز نفهمید...چشمانش رو باز کرد.دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نگران نباشید.پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید...در ضمن این نمه برای شماست....! دختر نامه رو برداشت اثری از اسم روی پاکت دیده نمی شد.بازش کرد ودرون آن چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من درقلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امید وارم عملت موفقیت آمیز باشه.....

دختر نمی تونست باور کنه..اون این کارو کرده بوده...اون قلبشو به دختره داده بود..

آرام آرام اسم پسر رو صدا کرد وقطره های اشک روی صورتش جاری شد...

به خودش گفت چرا حرفشو باور نکردم

سال نو

سال نو مبارک

بازم یه عید دیگه امددددددددددددددد

امید وارم سالی پر اذ موفقیت باشه-------

-----------------------------------------------

ما تا دوم موندیم خونه ولی

بعدش یه سر فقط یه سر هااااااا

یه بعد از ظهرو یه شب و یه صبح رفتیم آستارا

اینم چند تا عکس

 

الانم داریم میریم نورررررررررررررررررررررررررررر

جات خیلی خالیه

باند کنترولی( Ego Boundries)

باند کنترولی، دستگاهی است در مغز که محتویات درون ناخودآگاه را محافظت می کند و از دسترسی دور می دارد.
این سیستم شبیه سیستم دولایه یک توپ فوتبال است. در یک توپ فوتبال یک لایه درونی داریم که آن را باد می کنیم و لایه خارجی مستحکمی نیز داریم که این لایه اولیه را محافظت  می کند.
در انسان هم محتویات ناخودآگاه توسط سیستمی به نام خود (ego) کنترول می شود و لایه مرزهای خود یا باند کنترولی، مسول نهایی حقاظت است. بدین ترتیب در حال عادی، هیچ گونه دسترسی به محتویات ناخودآگاه نداریم.
در مقایسه بین زنان و مردان، دسترسی زنان به محتویات ناخودآگاه شان آسان تر از دسترسی مردان به محتویات ناخودآگاه شان است.
از جمله محتویات ناخودآگاه انسان، مجموعه حوادث و اتفاقات ریز و درشت زندگی است. مجموعه احساسات وابسته به آن حوادث و مجموعه آرزوهای انسان نیز اعضای مجموعه بزرگتر محتویات ناخودآگاه است.
مثلاً در سلسله زرین آرزوها، دختر کوچکی آرزو داشته است که عروسک چوبی ای داشته باشد که با او حرف بزند. بعدها این آرزو در خلق اثر بزرگ پینوکیو به عنوان یک داستان یا یک فیلم یا یک مجموعه کارتونی تجلی یافته است.
یا پسر کوچکی آرزو داشته است که چهار چرخه ای داشته باشد که نیاز به پازدن یا کشیده شدن نداشته باشد و خودش راه برود! این آرزو نیز در اختراعی مثل اتومبیل تجلی یافته است. چهار چرخه ای که بنزین مصرف می کند و بی نیاز از دیگری راه می رود.
تمام آرزو های انسان، در ناخودآگاه او جمع می شود. این آرزوها برباد نرفته اند و همیشه مایه زحمت و رنج نیستند، گاه نیز سرآغاز اختراعات و خلاقیت های چشمگیر می شوند. پس محتویات ناخودآگاه ما مهم اند. از تک تک این آرزو ها می توان به عنوان سر نخ استفاده کرد.